ح - پشت پا زدن به نظام دو قطبی با طرح شعار : « نه شرقی نه غربی»
بنابراین مهار انقلاب اسلامي در دستور كار هر دو ابرقدرت قرار گرفت:
«مهار انقلاب اسلامي، به دليل ويژگي هاي منحصر به فرد اين انقلاب موج تفاوت برخورد آمريكا و شوروي با آن گرديد. از جنبهي سياسي، سقوط رژيم آمريكايي شاه در جوار شوروي امتياز بزرگي براي روسها محسوب ميشد. به علاوه، موازنه قدرت در سطح منطقه و همچنين در سطح بينالملل به نفع شوروي تغيير كرد. اما از جنبهي ايدئولوژيك، كارآمدي مذهب در مقابله با امپرياليسم و نظامهاي سرمايهداريِ وابسته و همچنين به قدرت رسيدن دين، مسألهاي نبود كه خوشايند رهبران كمونيست باشد. به رغم وجود اين مسائل، آنها درصدد مقابلهی مستقيم با انقلاب برنيامدند، بلكه سعي داشتند به طور بطئی توسط حزب توده سمت و سوي قدرت حاكم را به نفع خود تغيير داده در درازمدت نيز قدرت، در اختيار نيروهاي وفادار به آنها قرار بگيرد. از اين رو استراتژي شوروي را در برابر انقلاب اسلامي ايران ميتوان در چارچوب استراتژي بيطرفي، نوعي فنلاندي كردن ايران دانست. بر پايهي اين تئوري، شوروي مايل به برپايي يك نظام سياسي كمونيستي نيست؛ اما سياستهاي آن نيز نبايد در چارچوب مخالفت با مسكو تدوين شود. ولی در طرف مقابل از نظر آمريكاييها «آنهايي كه با ما نيستند، عليه ما هستند». بر همين اساس در مهار انقلاب اسلامي ايران، ايالات متحده انواع اقدامات را به عمل آورد تا مانع تثبيت آن گردد.» (جنگ ايران و عراق، رويارويي استراتژيها، ص 96