پ - وضعیت نظام بین الملل در آستانهی ظهور انقلاب اسلامی
در آستانهی ظهور انقلاب اسلامی، ساختار حاکم بر نظام بینالمللی، ساختار دو قطبی بود که در چارچوب جنگ سرد میان دو ابر قدرت آمریکا و شوروی بر نظام بین الملل سایه افکنده بود. در نظام دوقطبی، هرگونه قدرت نظامی و اقتدار دیپلماتیک در اطراف رهبران دو بلوک گردآمده بود. این ائتلاف با ترکیبی از پاداشها مانند تامین امنیت و کمک اقتصادی و تهدیدات ضمنی یا صریح به تنبیه متحدان نافرمان، شکل میگرفت. در این راستا اتحاد جماهیر شوروی اقدام به ایجاد پیمان «ورشو» میان کشورهای کمونیستی اروپای شرقی نمود . این پیمان میان کشورهای شوروی، آلمان شرقی، آلبانی، چکسلواکی، لهستان، بلغارستان، مجارستان و رومانی بسته شد و هدفش ایجاد همکاریهای سیاسی- نظامی برای مقابله با حملات دولت های غربی بود.
در طرف مقابل هم ایالات متحده آمریکا با ایجاد پیمان های ناتو، سیتو و سنتو، تلاش نمود تا امنیت متحدین منطقه ای خود را در مقابل حملات احتمالی بلوک شرق و نفوذ کمونیسم تامین نماید. بنابراین، بعد از جنگ دوم جهانی و آغاز شکلگیری جنگ سرد میان دو ابرقدرت، اعتقاد سردمداران هر دو بلوک شرق و غرب نظیر «استالین» دبیر اول حزب کمونیست و جان فاستر دالس وزیر امور خارجهی ایالات متحده، این بود که کشورهای کوچک، راهی جز پیوستن و الحاق به یکی از دو قطب مطرح ندارند و به اعتقاد هر دو: «هر کشوری که با ما نیست، علیه ماست.» دراین میان، با بیداری ملتهای تحت ستم و آغاز مبارزات استقلال طلبانهی مردم مستعمرات کشورهای جدید از جمله هند، اندونزی، غنا و مصر، روند جدیدی در عرصهی جهانی شکل گرفت. کشورهای مزبور تلاش نمودند تا راهی غیر از پیوستن به یکی از دو بلوک شرق و غرب را طی نمایند و به همین دلیل در سال 1950 با برگزاری کنفرانسی، گروه کشورهای غیرمتعهد را تاسیس نمودند. اما این موضوع هرگز به معنای ایجاد قدرت و قطب جداگانهی ثالثی تلقی نگردید و اگرچه کشورهای مذکور عضویت رسمی در بلوک بندیها نداشتند ولی وابستگی آنها به شرق و غرب در ابعاد گوناگون بدیهی و آشکار بود. مثلاً کشورهایی نظیر مصر، عربستان، اردن، کوبا و افغانستان، وابستگی آشکاری به شوروی داشتند و در عین حال عضو گروه عدم تعهد هم بودند .