فرماندهي كه لبخند ميزد

- محمد از دوران كودكي لبخند ميزد و اين لبخندهاي حقيقي از روي ايمان قوي و مهرباني وي بود؛
بارها شاهد بوديم كه فرماندهان ارتش بعث عراق و متجاوزان در جنگها هميشه پرخاشگر و عصباني بودهاند اما شهيد بروجردي فرماندهي بود كه در سختترين شرايط لبخند ميزد؛
لبخندهاي كه ناشي از رضايت و خشنودي در برابر رضاي الهي بود و دشمن را گيج ميكرد...
----------------------------------
- در يكي از جلسات شهيد بروجردي در حين سخنراني گوشه لباس خود را با دستش گرفته بود؛
پس از سخنراني به وي گفته شد: «چرا پيراهنت را آنطوري گرفته بودي؟»
گفت: «اين طوري نگه داشتم تا خشك شود؛ پيراهن ندارم».
به وي گفتند: «تو چه فرماندهي هستي كه يك پيراهن اضافه نداري؟!»
پاسخ داد: «من جواب همين يك پيراهن بيتالمال را هم نميتوانم بدهم چه رسد به اينكه پيراهن دومي هم داشته باشم».
“بروجردي هنوز، نه بر ملت ايران و نه بر تاريخ ما شناخته نشده، تصور من اين است كه زمان بسياري بايد سپري شود تا بروجردي شناخته شود. “
< شهید حاج محمدابراهیم همت >



