در فكه

در فكه كنار یكی از ارتفاعات تعدادی شهید پیدا شدند كه یكی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود كه دو دبه پلاستیكی 02 لیتر آب در دستان استخوانی‌ اش بود. یكی از دبه‌ها تركش خورده و سوراخ شده بود ولی دبه‌ دیگر، سالم و پر از آب بود. در دبه را كه باز كردیم، با وجود این‌كه حدود 12 سال از شهادت این بسیجی سقا می‌گذشت، آب آن دبه بسیار گوارا و خنك بود.

مجید روضه خوان شده بود

یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگر. مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت. مخصوصا آنها که روی سیم خاردار خوابیده بودند. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید بطری آب را برداشت، روی دندان های جمجمه می ریخت و گریه می کرد و می گفت : «بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه، آب براتون ضرر داشت!» ...

مجید (پازوکی) روضه خوان شده بود ! ........

من از انتهای جنون امدم

طلائیه بودیم ، سال 1373 و به گوری دسته جمعی رسیدیم که مربوط به شهدای عزیز عملیات خیبر بود ، دست وپای همه بچه ها را با سیم تلفن بسته بودند .


همه منقلب شدیم و گریه می کردیم ،هر کس به گوشه ای پناه برده وبا صدای حاج صادق اهنگران که ازضبط صوت پخش می شد اشگ می ریخت
.

من از انتهای جنون امدم

من از زیر باران خون امدم

زدشتی که با خون چراغانی است

زدشتی که پر شور و عرفانی است

بیشتر از سه متر خاک روی بچه ها بود که همه را کنار زده بودند و ته مانده خاک ها را کنار می زدند . این حقیر جهت کمک به بچه های داخل گودال از بیل مکانیکی پائین امدم و به رسم بچه های تفحص با پای برهنه وارد گودال شدم . اما ته گودال تکه ای شیشه شکسته بود و پای مرا پاره کرد . لوازم کمک های اولیه همراهمان نبود ، پای زخمی ام نیز شدید خون ریزی می کرد و شاید 7 الی 8 بخیه نیاز داشت . اکثر شهدای داخل گودال هنوز تجهیزات انفرادیشان را همراه داشتند و از لا به لای همان ها بود که کیف برزنتی حاوی کمک های اولیه را یافتم .
جالب این جا بود که علی رغم گذشت 12 سال بعضی از وسایل هنوز سالم بودند .

از جمله " باند" ی که داخل کیف برزنتی بود . باند را بیرون اوردم و روی زخم پایم بستم . و با تعجب دیدم که خون سریعا بند امد . از ان جایی که همه مان اعتقاد فراوانی نسبت به این قضایا و امداد ها داشتیم من مجددا مثل قبل از جراحات مشغول به کار شدم و هیچ گونه دردی احساس نکردم ، و از همه جالب تر این که بدون استفاده از دارو و قرص و آمپول ... بعد از چند روز وقتی باند را از روی زخم پایم باز کردم ، محل زخم کاملا جوش خورده و التیام یافته بود .

حضرت امام (ره) در کلام شهدا 1

شهید همت:

مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی   می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد

حضرت امام (ره) در کلام شهدا 2

شهید احمدرضا بیات :

شما را به خدا امام را تنها نگذارید و پیرو راه او باشید چون راهی است که در نماز از خدا می‌خواهید، صراط مستقیم. تا جان در بدن دارید از حریم اسلام دفاع کنید و دعا کنید تا رستگار شوید. کتابخانه را که سنگری در مقابل منافقان و ناکسان است ترک نکنید، نیروی جوان را بیشتر جذب نمایید؛ چون آنهایند که امید آینده اسلامند

الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه...

الهی هیچ مسافری، از رفیقاش جا نمونه...

مزار شهدای نامدار

امشب رفته بودم مزار شهدای نامدار !!!! جای همه ی دوستان خالی !!!

اره درسته این ها شهدای گمنام نیستند !!! گمنام من و امثال من هستند !!!

آخه اسم این شهدا پیشه مادرمون می درخشه ولی ما از روی خجالت حتی نمی تونیم ..........

این تصاویر هم از مزار 9 شهید نامدار است .


نایب الزیاره همه بودم .

ضمنا هوا بارانی هم بود و قبر شهدا خیس !!!

یا ابتاه!

چند لحظه...

با سلام خدمت دوستان گرامی

موضوعات مطرح شده پیرامون تحلیل و بررسی احزاب ، گروه ها ، جریانات و نقش آن ها از دهه 50 الی 80 را تا بيگانگي دولت بازرگان با مباني انقلاب به خاطر بسپارید .

اما بدلیل گستردگی این واکاوی و البته نزدیک شدن به دهه ی 60 و 70 ، قصد دارم جهت بوجود آمدن گونه ای تعادل و دور نشدن از هدف وبلاگ (یعنی پرداختن به مسائل مربوط به جنگ تحمیلی) مطالب مربوط به این موضوع را قرار دهم .

(هر 10 پست جابجایی موضوعی دارم یعنی دفاع مقدس با جنگ نرم و بررسی نقش جریان ها و .... )

التماس دعا

فجر انقلاب

فجر انقلاب

برخيز، که فجر انقلاب است امروز

بيگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا، نقش بر آب است امروز
فجر است و سپيده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشيد حقيقت از افق سرزده است
«والفجر» که سوگند خداي ازلي است
روشنگر حقي است که با «آل‌علي» است
اين سوره به گفته امام صادق
مشهور به سوره «حسين‌بن‌علي» است
شب رفت و سرود فجر، آهنگين است
از خون شهيد، فجر ما رنگين است
اين ملت قهرمان و آگاه و رشيد

ثابت قدم است و قاطع و سنگين است

شب طي شد و روز روشن از راه رسيد
خورشيد اميد شرق، از غرب دميد
عيساي زمان، راز زمين، «روح خدا»
در کالبد مرده، دمي تازه دميد
اين نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
نه شرقي‌و غربي است، نه سرخ است و نه زرد
در وسعت و عمق و شور و يک‌پارچگي
زيباتر از اين نمي‌توان پيدا کرد

جان‌هاي جهانيان به لب آمده است

جان در پي حق، داوطلب آمده است
جمهوري اسلامي ما در اين قرن
فجري است که در ظلمت شب آمده است
بر ملت تازه رَسته از دام و کمند
آن بردگي گذشته، يارب مپسند
اين در که به‌روي ما گشودي از مهر
بار دگر از قهر، خدايا تو مبند

جواد محدثي

روز 22 بهمن 57 و سرنگونی نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي

با تلاش برخي از دوستان بختيار و نيز نزديكان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه‌اي با حضور بازرگان، بختيار و قره‌باغي تشكيل گردد. عباس اميرانتظام درباره اين جلسه مي‌گويد: قبل از جلسه، بختيار به من تلفن زد و گفت استعفاي خود را در جلسه تسليم خواهد كرد. ليكن بختيار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را براي جلسه فرستاد.

واحدهاي نظامي چند شهر، از جمله لشگر زرهي قزوين، به سوي تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ كرج را به منظور جلوگيري از ورود واحدهاي نظامي، مسدود كردند.

نبرد شديد مردم با نيروي گارد در خيابان‌هاي تهران شدت بيشتري پيدا كرد

تسليحات ارتش، زندان اوين، ساواك سلطنت آباد، مجلسين سنا و شورا،‌ راديو و تلويزيون، نخست وزيري، ژاندارمري و شهرباني، به دست مردم تصرف شد.

نصيري، رييس ساواك، سالار جاف، قاتل مردم كردستان و سپهبد رحيمي، توسط مردم بازداشت شدند. همچنين سپهبد بدره‌اي، فرمانده نيروي زميني، محمد امين و بيگلري، جانشين فرماندگان گارد، به هلاكت رسيدند.

فرماندهان نيروهاي سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خميني، استعفاي خود را تقدم كردند.

انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي را سرنگون كرد.

امام خميني طي پيام ديگري خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسايس بهره‌مند است و توطئه‌ها در كمين است. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمان‌هاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه توطئه‌ها را نقش بر آب مي‌سازد ... با دولت موقت اسلامي همكاري نماييد تا با حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.

از سوي حضرات آيات مرعشي نجفي و شيرازي، اعلاميه‌هاي جداگانه‌اي خطاب به ملت ايران منتشر گرديد و پيروزي انقلاب اسلامي تبريك گفته شد.

به مناسبت سقوط رژيم شاه، از سوي ياسر عرفات پيام تبريكي خطاب به حضرت امام فرستاده شد.
خسرو قشقايي ضمن ملاقات با حضرت امام، از دولت بازرگان پشتيباني كرد.
آيت‌الله خويي با ارسال تلگرافي براي حضرت امام، ورود ايشان را به ايران تبريك گفت.
حمايت گسترده از دولت بازرگان در شهرهاي مختلف كشور ادامه دارد و در همه شهرها و بخش‌هاي كشور، مردم با رهبري روحانيان مبارز محلي، مراكز اداري و دولتي مانند شهرباني، ساواك، استانداري‌، فرمانداري و غيره را به تصرف خود در مي‌آورند و كميته‌هاي مسلح انقلابي تشكيل مي‌دهند.

وقايع انقلاب آن قدر سريع بود كه حتي مقامات آمريكايي در آخرين روزها نمي‌دانستند انقلاب پيروز شده است .

سر فـــــــراز باشی میـــــهن من


بيگانگي دولت بازرگان با مباني انقلاب

تعارض انقلابي گري و اصلاح طلبي از مقوله هايي بود كه جريان هاي سياسي و مطبوعات نوظهور دوران موسوم به «اصلاحات» بسيار به آن پرداختند. كار به آنجا رسيد كه كساني تا اندكي بيش از آن و حتي درهمان دوران خود را«خط امامي» مي خواندند، با يادآوري گذشته، از ناكامي روش هاي غيرانقلابي و به ادعاي آنان اصلاح طلبانه بازرگان انگشت حسرت به دندان مي گزيدند. آنان مدعي بودند اگر به جاي روندهاي انقلابي و تحول گرايانه، شيوه بازرگان در حكومتداري تداوم مي يافت، كشور وضع مطلوب تري را شاهد بود!

دراينجا متهم رديف اول كسي جز همان «امام» نبود كه مدعيان، مرزبندي با رقيب سياسي خود را به دليل پايبندي خويش به راه و خط او معرفي مي كردند! بازخواني گذشته حتي گاه در قالب ابراز ندامت برخي از اين جماعت از ناهمراهي با دولت نهضت آزادي در بدو پيروزي انقلاب بروز مي يافت. قرائت جديد تاريخ جمهوري اسلامي براساس ادبيات جديدي بود كه بردستگاه تحليلي اين جريان سياسي حاكم شده بود.

زاويه متفاوت نگرش و كنش دولت نهضت آزادي با راه مورد قبول مردم يعني خط امام، از اولين هفته هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، خود را نشان داد و در اظهارات جسته و گريخته حضرت امام واكنش به آن قابل ديدن بود. اين تفاوت، از مباني تا روش ها را شامل مي شد.

bazargan1 (2).jpg

به جرات مي توان گفت كه بازرگان تنها به خواسته ­ی امام و مردم درباره تشكيل حكومت اسلامي و مبتني بر نگاه امام تن داده بود و اعتقادي به آن نداشت. نه تنها خود بازرگان با پافشاري برافزودن قيد دموكراتيك برعنوان جمهوري اسلامي واكنش محكم امام را موجب شد، بلكه برخي از دولتمردان مثل حسن نزيه(عضو مركزيت نهضت آزادي) فراتر از اين، برحذف قيد اسلامي از نظام مورد درخواست مردم تاكيد داشتند. نزيه در حالي كه عضويت كليدي دولت موقت يعني وزارت (رياست شركت ملي)نفت را دارا بود، از طريق استمرار حضور در كانون وكلا و محافل حقوقدانان لائيك دركنار افرادي مثل متين دفتري و عبدالكريم لاهيجي سردمداري مخالفت با مهمترين خواسته مردم در انقلاب يعني اسلاميت نظام را در دست داشت. اين رفتار حتي اعتراض كارگران شركت نفت را برانگيخته بود. اما پاسخ رئيس دولت موقت به اين اعتراض ها حمايت از حسن نزيه بود.

ادامه نوشته

سياست خارجي دولت موقت - دعواي ديرينه جبهه ملي و نهضت آزادي

نهضت آزادي و ملي گرايان حاكم بر دولت موقت با آن كه همواره از دخالت نهادهاي انقلابي در كار خود شكايت داشتند اما پيوسته براي تسلط بر نهادهاي روييده از متن انقلاب در كنار كنترل نهادهاي رسمي (حتي ارتش) تلاش مي كردند. جالب است كه آنها اولين خيز را براي به دست گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با تشكيل مجموعه اي به نام «گارد ملي» آغاز كردند. در اين مجموعه كه در مدت اندكي به عنوان «سپاه پاسداران» شناخته شد، فردي مثل محمد محسن سازگارا - همكار كنوني نومحافظه كاران آمريكايي در موسسه اينترپرايز- مسئوليت واحد اطلاعات و تحقيقات را بر عهده داشت. در روزهاي اول ابراهيم يزدي مشاور نخست وزير، محمد توسلي(عضو فعلي مركزيت نهضت آزادي) را به فرماندهي اين مجموعه برگزيد.

توسلي از جمله كساني بود كه نقش رابط بين نهضت آزادي و ماموران اطلاعاتي و سياسي آمريكا را ايفا مي كرد. تلاش ملي گرايان براي قرار دادن سپاه تحت نظارت دولت موقت به دليل هوشياري اكثريت خط امامي موسسان سپاه و رايزني آنان با شهيد بهشتي بي نتيجه ماند و بالاخره اساسنامه سپاه در آن زمان اين نهاد انقلابي را تحت فرمان و نظارت شوراي انقلاب قرار داد. شايد يكي از ناراحتي هاي اعضاي دولت موقت اين بود كه تلاش آنها براي به دست آوردن كنترل كامل نهاد هاي انقلابي و مردمي مثل كميته انقلاب اسلامي، سپاه، جهادسازندگي و ... بي ثمر مانده بود. در اولين روزهاي پيروزي انقلاب فردي به نام سرهنگ توكلي سعي داشت كنترل كميته هاي انقلاب اسلامي را به دست گيرد. او همزمان به عنوان دستيار قرني تلاشي براي تسلط بر ارتش رهيده از رژيم سلطنت را آغاز كرد. در همان روزها جزئياتي از گفت و گوي سرهنگ توكلي با يك مامور سازمان سيا به نام رالفشانمن فاش شد.

او در اين گفت و گوها به مأمور سازمان سيا- كه به عنوان عضو هيئت اجرايي كميته آمريكايي حقوق بشر در ايران فعاليت مي كرد- تاكيد كرده بود: «اگر آمريكا و انگليس از او و ديگر افسران قابل اطمينان و واقع بين حمايت كند، در آينده منانع غرب و به ويژه اين دوكشور را حفظ خواهد كرد .» با فاش شدن اين خبر، توكلي ازمسئوليت خود (با عنوان رئيس ستاد عملياتي ارتش) كناره گيري كرد. او در مصاحبه اي با مطبوعات با بيان اين ادعا كه «سرلشكر قرني به دليل 25 سال دوري از ارتش، مسائل را آنچنان كه بايد درك نمي كند»گفت: «من شخصاً مايل بودم ستاد ارتش را بر عهده گيرم. اما اگر فرماندهي نيروي زميني را هم بدهند قبول مي كنم.» واقعيت اين است كه ارتش به دليل نوع نگاه بازرگان و يارانش تا مدت ها با گرايشي متفاوت با نيازهاي انقلاب اداره مي شد. حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي كه در آن زمان به نمايندگي از امام راحل در جلسات شوراي عالي دفاع شركت مي كردند، آن دوره را اين گونه به ياد مي آورند: «تا چندماه بعد از انقلاب دستگاه مستشار ارتش آمريكا در يكي از نيروهاي سه گانه ارتش دم و دستگاه خودشان را داشتند.»

ادامه نوشته

دولت موقت ولی چرا بازرگان؟!؟

بعد از آشنایی با جبه ملی حال به دنباله مطالب برمی گردم (یعنی تشکیل دولت موقت ) اما در این بین به برخی حرکات نهضت آزادی هم می پردازم .

لذا بعضی از توضیحات ممکن است طولانی شود اما چاره ای جز بیان آن ندارم .


شكل‌گيري دولت موقت با كابينه‌اي حزبي و به نخست‌وزيري مهندس بازرگان موجب شد تا آمريكا به اين موضوع به چشم يك فرصت جهت حفظ منافع خود نگاه كند و زماني كه يك محقق آمريكايي به نام پروفسور «جيمز بيل» درباره‌ي اعضاي كابينه مهندس بازرگان چنين اظهارنظر كرد كه «يزدي تحصيلكرده آمريكا و از طرفداران آمريكا و داراي شخصيت نفوذناپذيري است و امير انتظام فارغ‌التحصيل دانشگاه كاليفرنياست و هر چه بخواهيد آمريكايي است.» پيرو اين اظهارات، سفارت آمريكا در تهران طي گزارشي با طبقه بندي خيلي محرمانه به وزارت خارجه اين كشور نوشت: «متأسفانه «بيل» از يزدي و انتظام كه هر دو از افراد مهم دولت بازرگان هستند اسم مي‌برد. در شرايط فعلي اين عمل فقط مي‌تواند به آنها صدمه بزند و ممكن است به اين نتيجه منجر شود كه آنها گامي جهت اثبات اين كه عامل آمريكا نيستند، بردارند. از آنجا كه سفارت براي كمك‌هاي عملي بسيار گسترده، به اين دو نفر در ميان سايرين، وابسته است. چنين حادثه‌اي ممكن است به تنهايي انعكاس بخصوصي داشته باشد(اسناد لانه جاسوسي)

چرا بازرگان نخست وزير شد؟

از نيمه دوم سال 58 كه ناكار آمدي دولت موقت، نارضايتي امام راحل و نيروهاي انقلابي را به نقطه تعيين كننده اي رساند، اين سوال در ميان مردم مطرح بود. دو دهه بعد، وقتي با افشاي نامه 6/1/1368 امام به آقاي منتظري، مردم نظاره گر قسمِ جلاله­ی آن بزرگمرد راحل درباره موافق نبودن با نخست وزيري بازرگان شدند، اين پرسش باز هم اذهان را به خود مشغول ساخت. پيش از آن هم مرحوم حاج سيد احمد خميني گفته بود:« دوستان امام، آقاي مهندس بازرگان را براي نخست وزيري موقت انتخاب و پيشنهاد كردند. امام مخالف بودند، اما به واسطهاحترام به نظر دوستان قبول كردند.» امام با اين كه قيد« بنابر پيشنهاد شوراي انقلاب» را در حكم انتصاب بازرگان به كاربرده بودند، اما حتي در جلسه­ی معارفه نيز با بيان اين كه« شوراي انقلاب، پيشنهادشان اين بوده است كه ايشان رئيس دولت باشند» سعي داشتند براين معنا تاكيد كنند. كتمان امام نسبت به ديدگاه خود و تمكين سازنده­ی آن بزرگوار نسبت به اولين تصميم گيري هاي جمعي جمع موسسان نظام جمهوري اسلامي به حدي است كه حتي افراد مقربي همچون مرحوم آيت ا... رباني شيرازي متوجه آن نبودند. به گفته­ی آقاي ناطق نوري، آن مرحوم جلوي همه به امام با عصبانيت و صريح مي گفت: «به نظر من انتخاب، انتخاب درستي نيست و اين ها آدم هاي مطمئني نيستند وشماها اين ها را نشناخته ايد.» هيچ كس نگفته است كه در جلسه شوراي انقلاب كه از ساعت 5 بعد ازظهر تا 9 شب پانزدهم بهمن 1357 برگزار شد، چه گذشت كه به پيشنهاد تعيين بازرگان بهعنوان نخست وزير دولت موقت منتهي شد. اما در اين 28 سال همواره مفروضاتي درباره علت اين انتخاب مطرح شده است. جداي از اين مفروض ها، امام در سال هاي بعد به يك نكته اساسي اشاره كردند:« ما دو دسته بوديم، يك دسته مان از مدرسه آمده بوديم ويك دسته مان از خارج آمده بوديم. نه ما (مدرسه اي ها) تجربه انقلابي داشتيم و نه آنها ( از خارج آمده ها) روح انقلابي را... آن وقت ما نداشتيم فردي را كه بتوانيم، آشنا نبوديم تا بتوانيم انتخاب كنيم. انتخاب كرديم و خطا شد.» بدين ترتيب حضرت امام (ره) هم برخطا بودن اين گزينش تاكيد داشتند و هم به نوعي اشتباه ناخواسته گزينش كنندگان را يادآور شده بودند. با اين حال ايشان در همين سخنان دردمندانه فرموده بودند:« ما يا مقصريم يا قاصر و در هر دو جهت آن، در پيشگاه ملت بايد جواب بدهیم »

ادامه نوشته

آن سوي چهره يك اسطوره نما !؟ 2

مصدق، مخالف ملي شدن نفت!

6czibye.jpg

از بخش هاي جالب زندگي قهرمان نماي ملي شدن نفت مخالفت او با طرحي است كه آيت الله كاشاني و چهار عضو جبهه ملي درباره ملي شدن كليه عمليات نفتي به كميسيون نفت دادند. البته مصدق بالاخره پس از شنيدن استدلال طراحان، آن را پذيرفت. اين طرح بلافاصله پس از مطرح شدن در آذرماه 1329 از پشتوانه فتاواي مراجع معظم تقليد آن زمان (آيات سيد محمدتقي خوانساري، صدر، حجت، فيض، عباسعلي شاهرودي و بهاءالدين محلاتي)، برخوردار گشت. در مقابل اين تلاش ها، حزب توده به واسطه روابط صميمانه با رزم آرا سعي كرد با جدا كردن حساب نفت شمال، ملي شدن را به نفت جنوب كشور منحصر سازد. همه اين تلاش ها هيچ ثمري براي شركاي مختلف نداشت و بر رفتارهاي شتابزده رزم آرا افزود. استرداد لايحه قرارداد نفت توسط رزم آرا براي اجراي مستقيم آن بوسيله دولت باعث بروز مخالفت در فراكسيون اكثريت مجلس و حتي اعضاي دولت رزم آرا شد و اجتماع عظيم ديگري را به دعوت آيت الله كاشاني و جبهه ملي در هشتم دي ماه 1329 به دنبال داشت. طرح ديگر رزم آرا براي در نظر گرفتن سهم 50-50 ايران و انگليس هم جز افزودن بر خشم عمومي از او نتيجه اي نداشت.

جبهه ملي براي به دست گرفتن مهار اين فضاي هيجان مردمي نزديكي بيشتر به فداييان اسلام را در برنامه كار خود قرار داده بود. اين در حالي بود كه رزم آرا نيز براي جلوگيري از اين امر بر ادعاي ارادت به احكام اسلامي اصرار مي ورزيد و البته با اين پاسخ نواب روبه رو شده بود كه بهترين نشانه صداقت شما فقط ملي كردن صنعت نفت خواهد بود.

در سوي ديگر، اعضاي جبهه ملي در جلسه اي با نواب متعهد به اجراي قوانين اسلام و الغاي هرگونه قانون مخالف اسلام شده بود. نتيجه جلسات سران جبهه ملي با فداييان اسلام برگزاري اجتماع فداييان اسلام در تاريخ 11/12/1329 بود كه در آن مخالفان ملي شدن صنعت نفت به مرگ تهديد شده بودند. پنج روز بعد اين تهديد عملي شد و رزم آرا به دست خليل طهماسبي به قتل رسيد.

دستگيري طهماسبي نه تنها فداييان اسلام را منفعل نكرد بلكه حتي جسارت حمايت از وي را به اعضاي جبهه ملي نيز داد و اجتماع عظيمي براي حمايت از اين فدايي اسلام در ميدان بهارستان تشكيل شد. آيت الله كاشاني هم افكار عمومي را صادر كننده حكم قتل رزم آرا خواند و خواستار آزادي طهماسبي شد. رعب ناشي از اين وضعيت جرات به عهده گرفتن مسئوليت نخست وزيري را از همه رجال درباري گرفته بود. دربار براي خروج از اين شرايط به فداييان اسلام متوسل شد و به آنها وعده داد كه فرد مورد نظر آنان را به نخست وزيري خواهد پذيرفت. نواب صفوي با استفاده از اين فرصت در جست و جو به منظور يافتن مردي متدين از جبهه ملي با سيد محمود نريمان در اين مورد به توافق رسيد. اما اعضاي جبهه ملي به جاي وي از نخست وزيري حسين علاء (از عاقدان قرارداد 1933 و كارگزار سياست انگليس) :كه مصدق او را دوست سي ساله خود ناميد- حمايت كردند.

ادامه نوشته

آن سوي چهره يك اسطوره نما !؟ 1

قبل از پرداختن به موضوع شکل گیری دولت موقت قصد دارم مطالبی مختصر و مفید راجع به جبه ملی و نهضت آزادی بیان کنم . چراکه در ادامه و تشکیل دولت موقت به بعضی از این مفاهیم مواجه می شویم که ا بازخوانی این دو حزب مشخص می شود.


ملي گرايي در 27 سال اخير، بيش از آن كه با آرمان هاي وطن خواهي و حفظ تماميت كشور در برابر تعرض بيگانگان به صحنه آمده باشد، به پرچمي براي مخالفت با نظامي تبديل شده كه تاوان سنگيني را براي حفظ استقلال كشور پرداخته است. آنچه در اين سال ها با عنوان ملي گرايي شناخته شده، در چارچوب به رخ كشيدن يك مقطع تاريخي ايران و نقش گروهي به نام جبهه ملي و رهبر آن مصدق بوده است. يك برهه تقريبا دهساله (بين سال هاي 1322 تا 1332) همواره از سوي ملي گرايان به عنوان الگويي جاودان براي سياست هاي كشور مورد توجه قرار گرفته است. اما اين مدعا چه قدر پذيرفتني است؟

بدون شك پرافتخارترين و اسطوره اي ترين نام در قاموس ملي گرايان نام دكتر محمد مصدق است. بنابر اين و به ناگزير، ابتدا بايستي نگاهي هر چند سريع و گذرا به زندگاني او داشته باشيم.

اشراف زاده قجري

n00008877-r-b-000.jpg

محمد مصدق السلطنه، پرورش يافته­ی خانواده اي از اشراف قاجار و فرزند وزير دفتر استيفاي (وزارت ماليه) ناصرالدين شاه است. او در نوجواني به منصب رئيس استيفاي خراسان دست يافت. قضاوت دقيقي درباره اتهام جعل اسناد و تصاحب املاك برخي از روستاهاي قوچان به مصدق السلطنه در اين دوران وجود ندارد.

مصدق در اولين دوره مجلس شوراي ملي نماينده اشراف اصفهان بود. عضويت در لژ فراماسونري جامعه آدميت در سال 1286، سفر به پاريس براي تحصيلات در دو سال بعد از آن و اخذ دكتراي حقوق از سوئيس به سال 1292 از ديگر سوابق ابتدايي مصدق است. او پس از آن به عنوان مدرس در مدرسه علوم سياسي كه با مديريت دو عنصر فراماسونري به نام هاي مشيرالدوله و مشيرالملك براي پرورش نخبگان ايراني مطابق فرهنگ غربي تاسيس شده بود، به كار گرفته شد.

شكل گيري جبهه ملي

كه ياران مصدق بيش از آنكه پشتگرم به محبوبيت او براي پيشبرد برنامه ملي شدن صنعت نفت باشند، به نفوذ معنوي آيت الله كاشاني :كه به بهانه دست داشتن در ترور شاه مجددا تبعيد شده بود- دل بسته بودند. (پيش از اين حادثه آيت الله كاشاني در ملاقاتي با مصدق، وي را به دليل گوشه نشيني و سكوت مورد انتقاد شديد قرار داده بود).
او به
رغم مخالفت با قرارداد موسوم به گس-گلشاييان- كه در آن تلاش مي شد افزايش دوشيلينگي سهم ايران در هر تن نفت، ايده ملي شدن نفت را به فراموشي مبتلا سازد- در نامه اي به مجلس توصيه كرد: «در صورتي كه بايد (از مجلس) بگذرد، اگر مي توانيد در ماده واحده توضيح دهيد كه شش شيلينگ حق الامتياز، ليره طلاست كه به نرخ ليره كاغذي پرداخت مي شود
با نزديك شدن زمان انتخابات مجلس شانزدهم، مصدق در پيغامي به شهيد نواب
صفوي از وي براي گسيل يارانش به منظور يك راهپيمايي به سوي دربار در جهت جلوگيري از تقلب در اين انتخابات استمداد كرد. حضور اين جمع در برابر دربار و برخورد شجاعانه برخي از فداييان اسلام مثل شهيدسيد حسين امامي با هژير و سپس اعزام نمايندگان اين اجتماع براي مذاكره با شاه تشكيل «جبهه ملي» متشكل از نمايندگان مذاكره كننده را به دنبال داشت. تلاش فداييان اسلام و حاميان آيت الله كاشاني براي مبارزه با تقلب هاي صورت پذيرفته در اين انتخابات در مرحله شمارش آرا، در نهايت پيروزي ياران مصدق را به دنبال داشت تا آنها امروز بتوانند امتياز ملي شدن صنعت نفت را صرفا به نام خود و دكتر محمد مصدق مصادره کنند !

ادامه نوشته

امام سخنگو ندارد – جبه ملی یا شورای انقلاب ؟

در ادامه عدم همراهی باانقلاب ، بخش ديگري از نيروهاي بي اعتقاد به راه امام، روش ديگري را برگزيده بودند و آن نزديك شدن هرچه بيشتر به امام و يارانش بود. تقارن سفر ابراهيم يزدي به عراق با زمان تصميم امام (ره) به خروج از اين كشور سبب شد كه او همسفر امام (ره) در هجرت به پاريس باشد. به محض ورود امام به فرانسه نيروهاي هوادار نهضت آزادي با محوريت يزدي و قطب زاده و هواداران جبهه ملي به رهبري بني صدر به سمت باغ نوفل لوشاتو هجوم آوردند. يزدي چنان وانمود كرده بود كه برخي رسانه ها از وي به عنوان سخنگوي امام خميني(ره) ياد كردند. ماجراي مشهور نصب تابلوي «امام سخنگو ندارد» به دستور حضرت امام و براي جلوگيري از چنين سوءاستفاده اي صورت گرفت. مراد و مقتداي يزدي يعني مهدي بازرگان يك سال بعد از آن، در آذر 1358 به حامد الگار محقق مسلمان آمريكايي چنين گفته بود:«دكتر يزدي يك ناراحتي (در نوفل لوشاتو) داشت و مي گفت ما هرچه به گردنش مي گذاريم كه آقا بالاخره شما در مقام يك رهبر كل، نمي دانم يك رئيس جمهور، از رئيس جمهور بالاتر هستيد، دفتري داشته باش، سخنگويي داشته باش ... ايشان قبول نمي كرد.» يزدي در حالي تلاش مي كرد سخنگويي امام (ره) را به عهده بگيرد كه عمدتا نقش واسطه­ی برقراري ارتباط رهبران نهضت آزادي مثل بازرگان و نزيه با امام و قبولاندن ايده هاي آنان به آن رهبر بزرگ را ايفا مي كرد. او همفكران خود همچون محسن سازگارا، مسعود مانيان و ... را نيز در فعاليت هاي مختلف مقرامام در نوفل لوشاتو به كار گرفته بود. اعضاي جبهه ملي اروپا به محوريت بني صدر، غضنفر پور و سلامتيان هم واسطه ارتباط با جبهه ملي داخل كشور بودند. آنها از سال هاي قبل توانسته بودند ارتباطاتي را با نيروهاي مسلمان مثل گروه متشكل از شهيد محمد منتظري، علي جنتي، غرضي و ... برقرار سازند، چنان كه اين گروه روحانيوني را كه قصد سفر به پاريس و نوفل لوشاتو داشتند براي اقامت موقت به منزل غضنفرپور (مشاور برجسته بني صدر در سال هاي رياست جمهوري) مي فرستادند. اين فرصتي براي گروه بني صدر بودكه بتواند جايگاه بهتري براي خود در نوفل لوشاتو دست و پا كند. نكته جالب اين كه رقابت هواداران جبهه ملي و نهضت آزادي در پاريس چنان بود كه گاه امام راحل آنان را از اختلاف برحذر مي داشتند. درايران، شهيد مطهري و شهيد بهشتي با مشاهده اين وضعيت، از دانشجويان ايراني وفادار به امام درخارج كشور و نيز برخي از مبارزان متدين داخل كشور خواسته بودند كه با حضور خود در نوفل لوشاتو از ميدان­داري افراد بي­اعتقاد به امام بكاهند.

در آبان 1357 آخرين نتيجه گيري گروه هاي سازش طلب و طرفدار روش گام به گام انجام مذاكره با حضرت امام بود. بدين ترتيب كريم سنجابي دبيركل جبهه ملي با هماهنگي بني صدر در آخرين روزهاي دولت شريف امامي يعني در نهم آبان ماه به اتفاق يك بازاري عضو جبهه ملي يعني حاج محمود مانيان به پاريس سفر كرد. به رغم عكس العمل صريح امام در قبال در گوشي صحبت كردن سنجابي و بي اعتنايي آن رهبر عظيم الشان به تفاخر سنجابي به سوابق گذشته جبهه ملي، روزنامه هاي آن زمان از اين ديدار به عنوان«ملاقات دو رهبر بزرگ» ياد كردند! سنجابي چند روز بعد و به دنبال ماجراي 13 آبان و روي كار آمدن دولت ازهاري تقاضاي ملاقات ديگري كرد. انجام اين ملاقات پس از آن از سوي امام پذيرفته شد كه سنجابي به ناگزير بيانيه اي را منتشر كرد كه در آن، سلطنت ايران، فاقد پايگاه قانوني و شرعي معرفي شده بود. در اين بيانيه همچنين برعدم موافقت با هيچ تركيب حكومتي با وجود بقاي نظام سلطنتي تصريح شده ولزوم تعيين نظام حكومتي ايران با مراجعه به آراي عمومي و براساس موازين اسلام، دموكراسي و استقلال موردتاكيد قرار گرفته بود.

بازرگان هم در ديداري كه در نوفل لوشاتو با امام داشت، پس از اصرار فراوان برنيرومند بودن رژيم سلطنت، لزوم پرهيز از شتابزدگي و ... پاسخي جز پايداري امام بر همان موضع مورد حمايت توده هاي مردم نشنيد. اگر چه شاهدان آن جلسه از عكس العمل شوخ طبعانه بازرگان در قبال موضع امام سخن گفته اند، اما خشم او را در گفته هاي يك سال بعد وي مي توان ديد:« آقاي خميني كم صحبت و خيلي خشك است. شايد با ملاها بحث كند، اما اهل اين كه بنشينيم استدلال و تجزيه و تحليل سياسي بكنيم نيست»(!) سنجابي و بازرگان در بازگشت از اين سفر بازداشت شدند. بازداشتي كه براساس يك سناريو براي مشاركت دادن آن دو در قدرت صورت گرفت. مقدم آخرين رئيس ساواك در بازداشتگاه با سنجابي گفت وگو كرد و ترتيب ملاقات وي با شاه را داد.

اما در جبهه روحانيت اتفاق مهمي به وقوع پيوسته بود. در سفري كه شهيد مطهري براي ارائه پيشنهاد تشكيل شوراي انقلاب براي هدايت و سازماندهي مبارزه داشت، امام پنج نفر روحاني يعني شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد باهنر و آقايان موسوي اردبيلي و هاشمي رفسنجاني را به عنوان اعضاي اوليه شوراي مذكور برگزيدند و از شهيد مطهري خواستند كه افراد ديگر مورد نظر براي پيوستن به اين جمع تعيين شوند. بدين ترتيب پس از پيوستن آيت ا... مهدوي كني به اين جمع اعضاي شوراي انقلاب از حضرت آيت ا... خامنه ايخواستند براي حضور در مركزيت هدايت مبارزات، مشهد را ترك كنند و به تهران بيايند. آيت ا... طالقاني نيز در همين زمان به عضويت شوراي انقلاب در آمد.

خواص ، امام حسین (ع) را به کوفه دعوت کردند

کوفیانی که به امام حسین(ع)نامه نوشتند همه جزء خواص بودند!

اگر اسامي کساني را که از کوفه، به امام حسين(عليه السلام) نامه نوشتند و دعوت کردند، نگاه کنيد، اينهايي که نامه نوشتند، همه جزء آن طبقه خواصند، طبقه زبدگان و برجستگانند. نامه ها هم زياد است. از کوفه، صدها صفحه نامه و شايد چندين خورجين يا بسته بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعيان و شخصيت هاي برجسته و نام و نشان دارها و همين خواص، اين نامه ها را نوشتند!

منتهي لحن نامه ها را نگاه کنيد، معلوم مي شود که در بين خواص طرفدار حق، چه کساني جزء آن دسته اي هستند که حاضرند دينشان را قرباني دنياشان بکنند و چه کساني هستند که حاضرند دنياشان را قرباني دين بکنند؟ از خود نامه ها هم مي شود، فهميد و چون کساني که حاضرند دينشان را قرباني دنيا بکنند، بيشترند، نتيجه آن در کوفه، شهادت مسلم بن عقيل مي شود و بعد هم از همان شهر کوفه اي که 18 هزار نفر آمدند با مسلم بن عقيل بيعت کردند، جمعيتي حدود 20 هزار يا 30 هزار يا بيشتر، بلند مي شوند و به جنگ امام حسين (عليه السلام) در کربلا مي آيند.

(بیانات مقام معظم رهبری)

عدم همراهی با انقلاب و گروهک فرقان

كساني كه انقلاب اسلامي سال 1357 را با جوهره اصلي آن درك كردند، در مقاطع پس از پيروزي، بيش از هر چيز از پديده ارتجاع رنج برده اند. اشتباه نشود، اين گونه از ارتجاع همواره با يك ژست مترقي خودنمايي كرده است. واقعيت اين است كه احزاب سياسي كه هريك حامل نوعي عاريتي از الگوهاي سياسي رايج دنيا بودند، در سال 1357 در واقع از نوعي عقب افتادگي مفرط رنج مي بردند. آيا اكنون در دهه سوم پس از انقلاب بازگشت به چنين الگوهاي متاخر نبايد مايه تعجب باشد؟ به درون فضاي زندانيان سياسي آن زمان مي رويم. هشت ماه از شروع خيزش مردم گذشته و ملت، اين دوران پرجوش و خروش را يكسره در تبعيت از هدايت هاي امام خميني (ره) گذرانده بود. وقتي حادثه 17 شهريور رخ داد زندانيان عضو سازمان مجاهدين خلق ( از لطف ا... ميثمي گرفته تا جريان رقيب او يعني باندرجوي) حاضر به همراهي با امر غيرقابل ترديدي مثل پذيرش امام خميني(ره) به عنوان رهبر حركت مردم در بيانيه اعتراض به فاجعه 17 شهريور نبودند. ميثمي عضو موثر جريان موسوم به ملي-مذهبي و مدعي كنوني ارادت به امام و نيز زندانيان وابسته به باندرجوي، پيشقدمي هم بندان حامي امام خميني (ره) در صدور بيانيه عليه رژيم سلطنت را «چپ روي مشكوك راست گراها» قلمداد مي كردند. آنان ابتدا بر «حفظ خود» به عنوان يك مسئوليت تاكيد داشتند. اما درنهايت تنها حاضر شدند با بيانيه زندانيان ماركسيست همراهي كنند كه بدون ذكري از رهبري امام خميني(ره) صرفا با محكوم ساختن «كشتار خلق» در 17 شهريور به طرفداري از «مبارزات حق طلبانه خلق ايران» يك هفته اعتصاب غذا اعلام كرده بودند. مجاهدين خلق در ماه هاي پس از آن، هنگام آزادي از زندان مورد استقبال مردمي قرار مي گرفتند كه رهبري، برنامه ها و اهداف امام خميني(ره) را با جان و دل پذيرفته بودند. اما حيرت از عمق اين همراهي از سويي و سوداي پيشقراولي خلق از سوي ديگر، از پذيرش اين واقعيت مانع مي شد. مجاهدين خلق در راهپيمايي روز عاشورا آرم سازمان خود را به عنوان پرچمي مستقل بلند كردند.


آنها با وقوف به اين واقعيت كه پايگاه مورد اعتماد مردم، روحانيت است
،
پرچم گروه خود را به دست دو فرد ملبس به لباس روحانيت يعني اكبر گودرزي (رهبر گروهكفرقان) و نيز سيد احمد هاشمي نژاد(كه پس از انقلاب از صفوفشان جدا شد) داده بودند. در زير اين پرچم از فردي مثل ميثمي ( مدير مسئول كنوني نشريه چشم انداز ايران و نویسنده مقالهدر روزنامه هاي دوم خردادي) تا جلال گنجه اي (روحاني نماي فاسد گروهك منافقين) به چشم مي خوردند. اعضاي اين گروه در عين حال كه براي جا نماندن از قافله، همانند ديگر گروه هاي سياسي در راهپيمايي هاي بزرگ شركت مي كردند، اما در محافل خصوصي همچنان براحياي روش شكست خورده­ی تشكيل هسته هاي چريكي مخفي تاكيد داشتند. ايندرحالي بود كه امام راحل حتي اجازه انهدام تانك هايي را كه براي سركوب مردم بهخيابان ها گسيل شده بودند، نمي دادند. از اين بدتر عملكرد گروهك فرقان بود. اكبرگودرزي طلبه جوان، جاه طلب و طرد شده از مدارس علميه، با استفاده از فضاي موجود توانسته بود، گروهي از جوانان را در قالب جلساتي گردآوري كند و با ارائه تفسيري افراطي از نظريات مرحوم دكتر شريعتي وجه غالب افكار اعضاي گروه خود را ضديت با روحانيت شيعه قرار دهد. چنان كه اعضاي همين گروهك اوراقي حاوي كاريكاتورهاي توهين به روحانيت (ترسيم چهره يك روحاني، يك فئودال و يك نظامي به عنوان سه شاخه زر، زور و تزوير در يك درخت) به صورتي دزدانه در ميان راهپيمايان عاشوراي 1357 تهران پاشيده بودند. خبر اين اقدام كودكانه به گوش اغلب مردم نرسيد. واقعيت اين است كه اكثريت مردم نام گروهك فرقان را براي اولين بار پس از ترور شهيد قرني و سپس شهيد مطهري در ماه هاي اول پس از پيروزي انقلاب اسلامي شنيدند

از ریختن کتاب در دجله تا چاپ و تکثیر حكومت اسلاميِ امام / اصل ولايت فقيه در قانون اساسي

زماني كه در سال 58 خبرگان قانون اساسي، اصل ولايت فقيه را در قانون اساسي گنجاند، بسياري از سياسيون خرج خود را از مردم و رهبرشان جدا كردند. آنها وانمود مي كردند كه با مقوله ­ی جديدي روبه رو شده اند و از رقيب سياسي داخلي خود رو دست خورده اند! واقعيت چه بود؟

در اين ترديدي وجود ندارد كه مردم در انقلاب اسلامي پيروي از انديشه و عمل امام خميني را برگزيده بودند. همان گونه كه امام خميني به رغم همه ديدگاه هاي سياسي موجود، روش و هدف مبارزاتي جديدي را تاسيس كرده بود، الگوي جايگزين را نيز از ابتداي حركت به صورت مرحله به مرحله و متناسب با ظرفيت و استعداد جامعه تعيين نموده بود.

امام خميني هيچ گاه به نظام هاي سياسي موجود رضايت نداد. دو دهه پيش از آغاز نهضت اسلامي در كتاب كشف الاسرار چنين نگاشته بود: «هيچ فرق اساسي ميان مشروطه و استبداد و ديكتاتوري و دمكراسي نيست. مگر در فريبندگي الفاظ و حيله گري قانونگذاران و تمام قانون هاي جهان راه هاي حيله اي است كه بشر براي استفاده خود باز كرده و با نام هاي مختلف بر ديگران تحميل مي كند.» در همان كتاب در تفسير آيه «اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم»، ولايت اولي الامر را ولايت مجتهد دانسته بودند. در اولين مراحل مبارزه هم امام خميني در سخنراني 11 آذر 1431 فرموده بود: «استناد و تكيه ما روي قانون اساسي از طريق الزموهم بماالزموا عليه انفسهم مي باشد، نه اين كه قانون اساسي از نظر ما تمام باشد... قانون اسلام، علماي اسلامند و قرآن كريم...»

در مراحل اول مبارزه، امام خميني تصريحي در اين مورد نداشت. اما تعدادي از شاگردان مكتب او مثل حضرات آيات خامنه اي، مشكيني، رباني شيرازي، مفتح، مصباح يزدي و هاشمي رفسنجاني در سال هاي 14 و 24 جلساتي را براي بررسي طرح حكومت اسلامي تشكيل داده بودند كه تا پس از تبعيد حضرت امام به تركيه ادامه داشت. چندين هزار فيش محصول اين جلسات در يورش ساواك به منزل يكي از اين اساتيد مفقود شد.

جالب است كه به گفته شهيد آيت الله بهشتي انگيزه آغاز اين تلاش علمي، استمداد گروهي از دانشجويان و از جمله محمد حنيف نژاد (يكي از موسسان سازمان مجاهدين خلق) از شهيد بهشتي در اين مورد بوده است. اين جمع و تلاش هاي علمي آنها توسط ساواك تار و مار شد اما انديشه حكومت اسلامي چيزي نبود كه حوادث بر آن خط بطلان بكشد. چند سال بعد يعني در اول بهمن 1348، در مسجد شيخ انصاري نجف، امام خميني در خلال تدريس كتاب «البيع» وارد بحث ولايت فقيه شد و اختيارات ولي فقيه را در حد حكومت پيامبر و معصومين دانست و تشكيل حكومت اسلامي را به عنوان يك امر واجب براي فقها محسوب كرد. اين دروس بلافاصله باعكس العمل جريان متحجر مواجه شد. طوري كه امام در درس دهم ولايت فقيه خود فرمودند: «من نمي دانم اين حرف هاي من بر بعضي نفوس چه قدر گران آمد كه اعتراض كردند، چرا دست از اين حرف ها برنمي دارد؟ چرا مسئله اش را نمي گويد و رد شود؟ خدا مي داند كه اين صحبت ها از مسائل واجب تر است. اين صحبت ها شما را زنده مي كند، اين وضع نكبت بار شما را تغيير مي دهد. اين تبليغات سوء اجانب است كه شما را اين طور كرده و اين وضع را براي شما پيش آورده است و شما را در بين ملل دنيا، گروهي كهنه پرست معرفي كرده اند.»

ادامه نوشته

امشب عروسی می کنم اما

سلام دوستان گرامی

راستش چند وقتی است که راجع به شهدا مطلب نگذاشتم اما دیگه طاقت نیاوردم

این مطلب هم تقدیم به همه ی اونایی که هنوز پدرشون را ..........


تو همه خوبا سری ، مفقود الاثری

منم و بی پدری ، ای بابا جون

ای پیش پرواز کبوترهای زخمی ، بابای مفقود الاثر بابای زخمی

تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی ، یک قاب چوبی روی دست میخ بودی

بابا جون ...

توی کتابم هرچه بابا آب می داد ، مادر نشانم عکس توی قاب می داد

(اونایی که بابا ندارن بهتر می فهمن)

بابا جون ...

این جا کنار قاب عکست جان سپردم ، از بس که از همسایه ها سرکوفت خوردم

من بیست سالم شد ، اما هنوزم توی قابی ، خوب لااقل حرفی بزن ، مرد حسابی

یکبار هم از گیر و دار قاب رد شو

از توی سیم خاردار قاب رد شو

برگرد و تنها یک بغل بابای من باش

یا یک بغل بابا بیا و جای من باش

ای دست هایت آرزوی دست هایم

ناز و ادایت مانده روی دست هایم

شاید تو هم شرمنده ی یک مشت خاکی

جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی

عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است

یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است

از چشم براهیت خسته شدم بابا ....

امشب عروسی می کنم اما جای تو خالیست

پای قواله جای امضای تو خالیست

بابا جونــــــم ....