ماهی به نام علمدار

اولين وصيت من به شما ، راجع به نماز است ،
چرا که اولين چيزي که فرداي قيامت به آن رسيدگي مي کنند ، نماز است .
پس سعي کنيد در حد توان تان نماز را سر وقت بخوانيد .

-----------------------------------

شیوه خاصی هم در جذب جوانان داشت .
گاهی حتی خود من هم به سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری هیأت؟
به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و ..
ول کن بابا!  می گفت: نه ! کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ،
اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع،  فروتنی و اخلاص سید بود.
-----------------------------------
سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت...
البته عنایاتی هم نصیب ما می شد.
مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم.
آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم.
5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود.
وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک  تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است.
تا من زنده هستم به کسی نگو...

-----------------------------------

احتیاط کن!

تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند،

یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد.

وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد.

بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است.

بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم...


سید مجتبی علمدار

یا بقولش ، آقا سید مجتبی ...


-----------------------------------

چند روزی در خدمتش بودیم ، چقدر ...
انگار متعلق به گذشته است
چقدر دلمان می خواهد پیشمان بماند
گمان نمی کردیم جز در دوران جنگ ، دوباره این چنین مردمانی را در زمان خود ببینیم
بجز چند ماه آخرش ، که انگار طوری دیگر بود
الان آسمانی شده ...
" این نوشته متعلق به اوایل محرم است ، چند روزی پیشمان بود و بعد ... "
-----------------------------------


خدای من ! اگر پناه تو نبود ، جز آوارگی برای ما چه بود؟


ماهی به نام شهید علمدار

چهاردهمین سالگرد آقا سید مجتبی علمدار


اي کاش در دل ذره اي شور و نوا بود

احوال ما با حالت ني هم صدا بود

اي کاش شور جنگ در ما کم نمي شد

اين نامرادي شيوه مردم نمي شد


تولد: 11 دی‌ماه 1345

مجروحیت شیمیایی: یازده دی‌ماه 1364

ازدواج با سیده فاطمه موسوی: دی‌ماه 1370

تولد دخترش زهرا: 8 دی‌ماه 1371

شهادت: 11 دی‌ماه 1375


1- سيد مجتبي فرزند اول و پسر بزرگم بود . دو دختر و دو پسر ديگر نيز دارم
.

سيد 21 رمضان سال 1345 به دنيا آمد ، وقت اذان صبح ! من دوست داشتم اسمش را سيد علي بگذارم ، گفتم اين بچه اسمش را با خودش آورده ، اما آقا گفتند : ( ما علي در فاميل داريم ) ؛ قرار شد اسمش را امير بگذاريم .

بعد که براي ثبت اسم سيد مي رود ، نام بچه را مي پرسند فراموش مي کند و ناخود آگاه مي گويد ، ( سيد مجتبي ) در صورتي که اسم برادر من مجتبي بود .


2-
از جبهه شروع کرد . همان جا بين دعاي توسل و دعاي کميل و ... مصيبت مي خواند و يادي از اهل بيت عليه السلام مي کرد . واقعا از اعماق قلب مي خواند و دلش مي شکست ، زباني و ظاهري نبود ؛ اما بعد از جبهه به صورت جدي مداحي مي کرد .

اسم ائمه به خصوص امام حسين عليه السلام که مي آمد منقلب مي شد . يک سال غروب عاشورا ، شام غريبان گرفته بودند ؛ بين مراسم يک دفعه اين بچه چنان ضجه اي مي زند که از هوش مي رود ، ديدم ديگر صداي سيد مجتبي نمي آيد ، گفتم ؛ بچه از دست رفت ، سريع آمدم ديدم او را وسط سالن خوابانده اند و آب به سر و صورتش مي زنند .
3- اواخر سال 1366 بود . مجروح شده بود و ما اصلا خبر نداشتيم ، اصلا از مجروحيت هايش چيزي به ما نمي گفت ؛ ديگران هم که مي گفتند ، مي گفت : چرا مي گوييد ! مادر است دلش مي سوزد ناراحت مي شود اجر معنوي ما از بين مي رو د . بار آخر هم از ناحيه کتف تير خورد که باعث از دست دادن طحال و قسمتي از روده هايش شد ، به خاطر همين جراحت دو ماه نمي توانست تکان بخورد .
4- با زيارت عاشورا خيلي عجين بود و آن را با سوز دل خاصي مي خواند ، نماز هم که مي خواست بخواند ، انگار در برابر کسي ايستاده که احساس حقارت مي کند.
5- به ما اجازه نمي دادند داخل سي – سي – يو برويم ؛ دکترها مي گفتند : با وجودي که در حالت کُما بود ...
موقع اذان مغرب چشم هايش را باز کرد و سه بار نام مادرش حضرت زهرا را برد و جان به جان آفرين تسليم کرد .

سيد مجتبي با قلبش کار کرد ، عشق را پيدا کرد و دنبالش رفت ، زحمت کشید و الحمدالله به آن جايي که مي خواست رسيد .

اولين وصيت من به شما ، راجع به نماز است ، چرا که اولين چيزي که فرداي قيامت به آن رسيدگي مي کنند ، نماز است . پس سعي کنيد در حد توان تان نماز را سر وقت بخوانيد .


التماس دعا ...


قوانین دهگانه شهید سید مجتبی علمدار / 3

با سلام خدمت دوستان گرامی .
این چهار قانون آخرین سری از قوانین دهگانه شهید آقا سید مجتبی علمدار می باشد. انشاا... همچون این شهید بزرگوار توفیق داشته باشیم که به این قوانین عمل کنیم .
جهت دریافت تصاویر با کیفیت بالا روی آنها کلید کنید.











پی نوشت :

1- شیعه ها ! مسلمونا ! حزب اللهی ها ! بسیجی ها ! نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه دوباره تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولایت فقیه می باشد ، باشند . ( آقا سید مجتبی )

2- هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟ ( آقا سید مرتضی )

قوانین دهگانه سید مجتبی علمدار / 2

جهت دریافت تصاویر با کیفیت بالا روی آنها کلید کنید.




ای کاش رنگ شهر مرا بازی نمی داد

من ماندم و متن وصیت نامه ی پیر جماران

من ماندم و شرمندگی از روی یاران....


فایل صوتی نجوای سردار شهید آقا سید مجتبی علمدار


قانون دهگانه سید مجتبی علمدار / 1