كربلا سرزمين بي بهانگي است تشنگي بهانه نجنگيدن و تنهايي دليل گريز تسليم و ذلت پذيري نيست .

اگر بداني زن و فرزند نيز از قساوت و بي رحمي دشمن مصون نمي مانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است نمي توان صحنه را رها كرد و مسئوليت را ناديده گرفت .

كربلانشان داد كه داغديدگي و اسارت نيز سلب مسئوليت نمي كند. در زنجير هم بايد خروشيد. در تنهايي بايد فرياد زد و در همه گاه و همه حال نبايد « راه » را رها كرد و نيمه تمام گذاشت . امتداد خون پيام است و اكمال شهادت پيام گزاري روشنگري رسواسازي ستمگر و نشان دادن چهره مظلوم حقيقت است .

در هشت سال دفاع مقدس و پس از آن اين جلوه حجت نمايي عاشورايي در جبهه پشت جبهه و در اسارت كاملا پيدا است . خانواده هاي عاشورا شناس حتي پس از شهادت فرزند فرزند ديگر را به جبهه مي فرستند درست همچون ابوالفضل العباس كه سه برادرش عبدالله جعفر و عثمان را يكي بعد از ديگري به ميدان فرستاد.
خانواده ها كودكان شيرخوار خود را كه در حملات موشك و توپ و بمباران به شهادت مي رسند اصغر مي بينند آوارگي را به جان مي خرند پير و جوان به جبهه مي آيند حتي زنان گاه در صحنه نبرد حضور دارند و به شهادت مي رسند و اسيران ـ آزادگان عزيز ـ در بند پيام مي دهند رسوا مي كنند و صبورانه شكنجه و درد و غربت را تحمل مي كنند...

كربلا پايان بخش سردرگمي و بلاتكليفي است .

تكليف همه پس از كربلا معلوم است . هر كس در هر كجا در هر موقعيت و در شرايطي باشد از كربلا ناگزير است .

اگر بپذيريم كه كربلا هر روز در ما اتفاق مي افتد. (كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا) و هر روز حسين خوبي ها و پاكي ها به كربلاي قلب ما ميآيد و يزيدگناه و زشتي در مقابلش صف آرايي مي كند بايد از خودمان بپرسيم : چند بار رها از بهانه و توجيه اين حسين را لبيك گفته ايم...